۱۳۹۰/۷/۷

خط قرمز



جمع زیادی از هم میهنانم در سایت بالاترین، بخاطر طرز برخورد دور از منطق و بردباری عده ایی، که خود را طرفدار من می نامند، خرده گرفته و نارضایتی خود را مستقیم و غیر مستقیم به من از طریق کامنت ها، پیام و یا ایمیل منتقل می کنند. فرصت را مغتنم می شمارم تا موضع سیاسی خود را بار دیگر شفاف با شما در میان گذارم.

من، رضا پهلوی، بعنوان یک دموکرات و مدافع حقوق بشر، دغدغه و مشکلات امروز ایران را نوع نظام آینده نمی دانم. امروز، ارجحیت من، همراهی با آزادیخواهان برای رسیدن به دموکراسی سکولار در ایران فردا است. علیرغم تمایلم به نظام پادشاهی پارلمانی، خود را به هموطنان خواهان نظام جمهوری پارلمانی سکولار کاملا نزدیک می دانم، و دور و جدا از هر تمامیت خواهی، چه سلطنت طلب و چه از نوع دیگر. متاسفانه، عده ایی دانسته یا نادانسته در دام تبلیغات سه دهۀ گذشته حکومت اسلامی افتاده و چشم بر مشکلات و معضلات اسفناک جامعه امروز ایران فرو بسته اند.

تلاش امروز ما یافتن راهی مسالمت آمیز برای گذار بسوی دموکراسی در ایران، بر مبنای « اتحاد و همبستگی » است. از بحث های حاشیه ایی اجتناب کنیم، چرا که ما را از رسالت اصلی که در مقابل کشورمان ایران داریم دور می کند. دیروز را به تاریخ بسپاریم، اما با استفاده از تجربیات تاریخ، راه امروز را هموار سازیم. حکومت آینده ایران باید بر اساس اراده و مطالبات مردم ایران باشد، نظامی دموکرات و پارلمانی نه دیکتاتوری تکنفره. نظامی که پایه هایش بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر استوار باشد.

در دنیای امروزی، دو نظام سیاسی به شکل جمهوری و پادشاهی وجود دارد و در هر دو نوع نظام، دموکراسی و دیکتاتوری به چشم می خورد. بطور مثال فرانسه و یا هند نمایانگر نوع یک نظام جمهوری دموکراتیک و در مقابل کره شمالی و سوریه نمایانگر یک نظام جمهوری دیکتاتوری می باشند. همچنین نظام های پادشاهی سوئد و یا ژاپن نماد یک نظام پادشاهی دموکراتیک هستند و در مقایسه با بعضی نظام های پادشاهی غیر دموکراتیک بیشتر در منطقه خودمان و جاهای دیگر می باشد.

برای من، محتوای حکومت اهمیت دارد نه شکل ظاهری آن. من به یک نظام سکولار که در آن جدایی دین از حکومت کاملا رعایت شود (به عنوان یک پیش شرط دموکراسی و حقوق بشر) و یک دموکراسی پارلمانی که حاکمیت مردم را تضمین کند اعتقاد دارم. چنین دموکراسی را می شود هم در فرمول یک نظام پادشاهی پارلمانی و هم در فرمول یک نظام جمهوری پارلمانی پیدا کرد.

پس از گذار بسوی دموکراسی و آزادی در ایران، تدوین قانون اساسی و تعیین نوع نظام آینده با ملت ایران و نمایندگان مردم است، در فضایی کاملا آزاد و در شرایطی یکسان برای هر شهروند ایرانی.

خط قرمز در جامعه امروز ایران بین جمهوری خواه و مشروطه خواه نیست.
خط قرمز در جامعه امروز ایران بین دموکراسی خواهان و تمامیت خواهان است.

۱۳۹۰/۷/۱

ماه مهر و کتاب و دفتر و مدادرنگی

۱ مهر ۱۳۹۰

توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود


به دختر کوچکم، فرح، برای انجام تکالیف مدرسه کمک می کردم که از دوران کودکی و مدرسه از من سئوال کرد. بچه ها در عالم کودکی و کنجکاوی های کودکانه، آدم را به سفرهای دوری در گذشته می برند. در حین تعریف شیطنت های بچگانۀ دوران مدرسه برای دخترم و صدای خنده های او که فضای اتاق را پر کرده بود، نگاهم به سالنامه دیواری افتاد: ماه مهر و بازگشایی مدارس در ایران.

با حسرت به کودکم نگاه می کنم که چرا نباید در کنار کودکان کشورش ایران سر کلاس درس برود. به بچه هایی می اندیشم که در جبر تبعید جغرافیایی، دور از وطن بدنیا چشم گشودند و از خزان زیبای پاییزی و کلاس درس ایران محروم هستند. به چه جرمی؟ و به چه قیمتی؟

بهترین لحظه آغاز سال نو تحصیلی، آهنگ خنده ها و فریادهای شاد دخترها و پسرها که حیاط مدرسه را پر می کرد بود، مدادهای رنگی و گرگم به هوا و قایم موشک بازی کردنها و دویدن های کودکانه بر برگ های زرد خزان پاییزی برای شنیدن آوای خش خش برگ های خیابان های تجریش.

بیشتر بچه ها فکر می کردند ولیعهد بودن یک امتیاز ویژه است و همه در مدرسه تحویلم می گیرند. ولی داستان برعکس بود، همیشه از من بیشتر زهر چشم گرفته می شد که فکر نکنم چون پدرم پادشاه هست می توانم هرکار دلم خواست انجام دهم. از شما چه پنهان، یکبار از سر پرحرفی با بغل دستی، آقای ...، من را از کلاس بیرون کرد. من هم از سر لجاجت های کودکانه رفتم تمام مدرسه را گشتم و طنابی پیدا کردم و در کلاس را از پشت به خیال خودم با زور بازوی بچگانه بستم. کلاس که تمام شد، آقای ... با عصبانیت و با یک حرکت درب را باز کرد و به من گوشزد کرد که به پدر و مادرم گزارش می دهد. اون شب تا صبح از دلهره کودکانه نخوابیدم. بعد از چهل و اندی سال از اون روزهای پاک کودکانه، هنوز لذت بخشش معلمی که به من احترام و زندگی را آموخت، دلگرمم می کند. هر آنچه را که امروز من بعنوان یک پدر به فرزندانم منتقل می کنم، آموخته های معلمان دلسوز و فداکارم در ایران می باشد.

معلم به ما می آموزد تا بیاموزیم چگونه زندگی کنیم، برای من با ارزش ترین مقام در دنیا جایگاه مقدس معلم است. قدر معلم ها را بدانیم و زحماتشان را با کسب علم و دانش و موفقیت در زندگی جبران کنیم.

امید راسخ دارم که بزودی همه کودکان و نوجوانان ایرانی در تبعید، به مدارس خود در ایران باز خواهند گشت و دست در دست هم فردای ایران را می سازند.

رضا پهلوی

مگر دفاع از حقوق بشر گزینشی است؟!

در بین پیام های ارسالی مربوط به خبر شلاق نمادین به قصد تحقیر یک شهروند ایرانی، به جملات تکان دهنده ایی همچون: " ایشان فعال ستاد آقای موسوی بوده یا عضو انجمن اسلامی است و یا طرز تفکر ایشان این چنین یا آن چنان بوده و صلاح نبوده است که از حقوق ایشان دفاع کنید ... " برخوردم !!!

مگر دفاع از حقوق بشر گزینشی است؟

برای دفاع از حقوق اولیه یک انسان نمی بایست عقیده وی را تفتیش کرد. در طی ۳۲ سال گذشته نقض مداوم حقوق اولیه مردم ایران یکی از ابزار اصلی سرکوب این حکومت بوده است. چه بسا قبل از انقلاب، عملکرد سازمان امنیت در زمینه نقض حقوق بشر، همچنان که در کتاب " زمان انتخاب " در فصل دوم یادآور شدم، یکی از عوامل نارضایتی های اجتماعی بود.

دفاع از حقوق اولیه انسانی هر شهروند ایرانی وظیفه یکایک ما ایرانیان است. شرط انصاف نیست که من قبل از رای دادن به یک لینک یا نوشتن مطلبی در دفاع از حقوق اولیه یک انسان، عقاید وی را جستجو و تفتیش کنم و تنها اگر شبیه من فکر می کرد از او دفاع کنم. من با اعتقاد راسخ به آزادی و دموکراسی، از حقوق انسانی هر شهروند ایرانی دفاع می کنم حتی اگر در عقاید با هم اختلاف نظر داشته باشیم.

دفاع از حقوق انسانی نه گزینشی است و نه انتخابی

من اگر برخيزم

تو اگر برخيزي

همه برمي خيزند

من اگر بنشينم

تو اگر بنشيني

چه کسی برخیزد؟

" حمید مصدق "

در کنار شما ایستاده ام


هم میهنان عزیزم،

فریادهای سرشار از صمیمیت و رنج شما را از حجم پیام ها، پست ها، لینک ها، مقالات و ایمیل هایتان، با تمام وجودم دریافت کردم

به ایرانمان قسم، بدانید که با شما و در کنار شما برای رسیدن به آزادی و حاکمیت مردم از هیچ تلاشی دریغ نخواهم کرد
امروز فقط اتحاد


صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید
سهراب سپهری

پرواز بر فراز دریاچه رضاییه - ارومیه


در چند وقت اخیر همه از داستان غم انگیز خشک شدن دریاچه ارومیه، از خشونت حکومتی که در مقابل شهروندان قهرمان آذربایجانی که برای حفظ این پارک ملی به اعتراض برخاستند، صحبت می کنند. با کنکاش در سایت های مختلف در دنیای مجازی و دیدن عکس های غیر قابل باور از این منطقه نا خودآگاه به دوران نوجوانی برگشتم زمانی که سیزده سال بیش نداشتم و با هواپیماهای یک موتوره از نوع بیچ کرفت بونالزا تمرین پرواز داشتم. برای یک پرواز شش ساعته، سه ساعت رفت و سه ساعت برگشت، تبریز را انتخاب کردم تا با یک تیر دو نشان را هدف کرده باشم: تمرین پرواز و سیاحت از آسمان و زمین.


پرواز بر فراز دریاچه رضاییه، جزایر کوچک و بزرگ، طبیعت و گوناگونی این زیستگاه با وجود فلامينگوها، پليکان ها، اردک ها، غازها و ... غیر قابل توصیف است. از همان سن بسیار به مسائل زیست محیطی علاقمند بودم هرچند که این مبحث آن روزها مد نبود ولی در همان سن به معضلات اکوسیستم با توجه به گوناگونی اقلیمی ایران فکرمی کردم. خوب بخاطر دارم تنها میگوی بومی که در محیط این دریاچه می توانست زندگی کند آرتمیا غذای فلامینگو ها بود. پرندگان مهاجر از روسیه، با عبور از فراز دریاچه، از این میگوها تغذیه می کردند.

وقتی پس از 38 سال از خشک شدن این دریاچه، مرگ پرندگان در قندیل های نمکی و از بین رفتن آن میگوها می شنوم، هنوز باورم نمی شود که آن زیبایی که من با افتخار از فراز آسمانش مانند لک لک ها می پریدم شاید دیگر نباشد، آنهم تنها فقط بخاطر بی درایتی یک حکومت که نه تنها قادر به حفظ با ارزش ترین ذخیره بیوسفر جهانی نیست بلکه دلسوزان محیط زیستی و مردم غیور و دلسوز آذری را هم که برای حفظ این سرمایه ملی به پا خاسته اند، سرکوب می کند.


آن پرواز را بخاطر سپردم و باور دارم که دوباره بار بر آسمان آبی این دریاچه با غروری بیشتر از قبل پرواز خواهم کرد.



ـ تو کجایی؟

در گستره‌ی بی‌مرزِ این جهان
تو کجایی؟

ــ من در دورترین جای جهان ایستاده‌ام:
کنارِ تو.

ــ تو کجایی؟
در گستره‌ی ناپاکِ این جهان
تو کجایی؟

ــ من در پاک‌ترین مُقامِ جهان ایستاده‌ام:
بر سبزه‌شورِ این رودِ بزرگ که می‌سُراید
برای تو
.


احمد شاملو

۱۳۹۰/۶/۲۶

مگر دفاع از حقوق بشر گزینشی است؟!

در بین پیام های ارسالی مربوط به خبر شلاق نمادین به قصد تحقیر یک شهروند ایرانی، به جملات تکان دهنده ایی همچون: " ایشان فعال ستاد آقای موسوی بوده یا عضو انجمن اسلامی است و یا طرز تفکر ایشان این چنین یا آن چنان بوده و صلاح نبوده است که از حقوق ایشان دفاع کنید ... " برخوردم !!!

مگر دفاع از حقوق بشر گزینشی است؟

برای دفاع از حقوق اولیه یک انسان نمی بایست عقیده وی را تفتیش کرد. در طی ۳۲ سال گذشته نقض مداوم حقوق اولیه مردم ایران یکی از ابزار اصلی سرکوب این حکومت بوده است. چه بسا قبل از انقلاب، عملکرد سازمان امنیت در زمینه نقض حقوق بشر، همچنان که در کتاب " زمان انتخاب " در فصل دوم یادآور شدم، یکی از عوامل نارضایتی های اجتماعی بود.

دفاع از حقوق اولیه انسانی هر شهروند ایرانی وظیفه یکایک ما ایرانیان است. شرط انصاف نیست که من قبل از رای دادن به یک لینک یا نوشتن مطلبی در دفاع از حقوق اولیه یک انسان، عقاید وی را جستجو و تفتیش کنم و تنها اگر شبیه من فکر می کرد از او دفاع کنم. من با اعتقاد راسخ به آزادی و دموکراسی، از حقوق انسانی هر شهروند ایرانی دفاع می کنم حتی اگر در عقاید با هم اختلاف نظر داشته باشیم.

دفاع از حقوق انسانی نه گزینشی است و نه انتخابی

من اگر برخيزم

تو اگر برخيزي

همه برمي خيزند

من اگر بنشينم

تو اگر بنشيني

چه کسی برخیزد؟

" حمید مصدق "

۱۳۹۰/۶/۲۳

در کنار شما ایستاده ام


هم میهنان عزیزم،

فریادهای سرشار از صمیمیت و رنج شما را از حجم پیام ها، پست ها، لینک ها، مقالات و ایمیل هایتان، با تمام وجودم دریافت کردم

به ایرانمان قسم، بدانید که با شما و در کنار شما برای رسیدن به آزادی و حاکمیت مردم از هیچ تلاشی دریغ نخواهم کرد
امروز فقط اتحاد


صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید
سهراب سپهری